جاه‌طلبی‌ای که به رخ کشیده نمی‌شود

کارگردان‌هایی مثل رضا کریمی در سینمای ایران محکوم به نابودی‌اند. مثل کریمی کم داریم. کارگردانی که همه حواسش را جمع فیلمش کند و دور جشنواره‌های خارجی و جنجال‌های معمول را خط بکشد. « تب» قرار نیست که شاهکار باشد. همین‌قدر که به عنوان یک فیلم متوسط از سینمای ایران بتواند روی پای خودش بایستد برایش کافی است و کریمی و فیلمش اعتبار خودشان را کم و بیش حفظ می‌کنند.
اما کارگردان‌های بی‌ادعایی مثل کریمی در ادبیات انتقادی ایران خیلی زود فراموش می‌شوند. آن‌ها سودایی جز تعریف درست و درمان یک داستان خوب ندارند، قرار نیست که بیش از حد حرف و پیام روی داستان‌شان سوار کنند. به همین دلیل کسی با آن‌ها مصاحبه نمی‌کند، تحویل‌شان نمی‌گیرد. این است که ادامه راه برای کارگردانی مثل او خیلی مشکل است. فیلم قبلی رضا کریمی، فیلم بهتری بود. «هزاران زن مثل من»، نکته‌های اجرایی فراوانی داشت. کریمی به جزییات خاصی در داستان فیلمش بها داده بود. زوج فرامرز صدیقی و یاسمین ملک‌نصر آن فیلم، یکی از بامزه‌ترین‌های نوع خودشان در سینمای ایران از کار درآمده‌اند. وقتی صدیقی برای پیدا کردن نیکی کریمی در انتهای آن فیلم در اتاق خواب ملک‌نصر را باز می‌کند، یک نکته ساختاری است. چیز ناگفته‌ای را از دل داستان بیرون می‌کشد و «هزاران زن مثل من» از این قبیل نکات کم نداشت. هر چند که هیچ‌کس آن را ندید.
با این حال «تب» در این حد فیلم هوشمندانه‌ای نیست. به همین‌قدر که به شعور مخاطبش توهین نکند، راضی است. مثلا صحنه "وسوسه" زن در آن بالماسکه عجیب و غریب در نیامده، اما وجود چنین صحنه‌ای حاکی از جاه‌طلبی کارگردانی است که هیچ‌وقت نخواسته این جاه‌طلبی را به رخ بیننده‌اش بکشد و همین باعث گمنامی‌اش شده است. آن هم در دنیایی که کارگردان‌های سیزده ساله اما پرادعا و عجیب و غریب را بیشتر تحویل می‌گیرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد